[ad_1]
مردی که یک بار از قتل تبرئه شده بود پس از فرار از تهران اقدام به قتل کرد و برای تحقیقات بیشتر به تهران بازگردانده شد.
به گزارش شرق، این مرد چند سال پیش در تهران به قتل متهم شده بود که جسدش پیدا نشد و به دلیل ناکافی بودن مدارک علیه وی آزاد شد. بر اساس اطلاعات موجود در پرونده، این شکایت پنج سال پیش توسط مرد میانسالی به نام سعید انجام شده است.
شاکی به مسئولان گفت: سعید همراه پسرم بود و با هم بودند اما بعد از آن خبری از نام پسرم یاسر نشد. فکر می کنم سعید به خاطر اختلاف مالی بین سعید و پسرم او را اذیت کرد. پلیس تحقیقات علمی را آغاز کرد و متوجه شد که تلفن همراه یاسر پس از ملاقات خاموش شده است و پدرش مدعی بود که او با سعید بوده و با کسی تماس نگرفته است. زمانی که سعید دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت، مدعی شد که از سرنوشت یاسار اطلاعی ندارد.
سعید گفت: پدر یاسر درست می گوید که ما با هم اختلاف مالی داشتیم و یاسر برای حل این اختلاف مالی پیش من آمد. صحبت کردیم اما به نتیجه نرسیدیم و درگیر شدیم. ضربه ای به سر یاسر زدم، اما ضربه ای نبود و چیزی درد نداشت. سپس یاسار رفت و ما از هم جدا شدیم. من از یاسر خبر نداشتم تا اینکه یکی از دوستانم به او گفت که به پاکستان رفته است. یاسر اکنون در پاکستان است. او کشته نشده است و من از سرنوشت او اطلاعی ندارم.
پلیس پس از تحقیقات، فردی را که سعید ادعا می کرد با یاسر در ارتباط است، ردیابی و بازجویی کرد. مرد گفت: سعید راست می گوید، چند روز بعد از دعوایشان با او صحبت کردم، اما نمی دانم کجاست و بعد دیگر با او تماس نگرفتیم. از شماره عجیبی با من تماس گرفت. اگرچه پدر یاسر اصرار داشت که پسرش سعید کشته شده و سعید از سرنوشت او باخبر است، اما سعید به دلیل نداشتن مدرکی مبنی بر کشته شدن یاسر و اینکه سعید این کار را کرده بود آزاد شد. پیگیری صادر شد.
پدر یاسار اما با این ممنوعیت مخالفت کرد. سعید که با قرار وثیقه آزاد شده بود، این بار تصمیم گرفت به خراسان نقل مکان کند. پس از نقل مکان به خراسان نزد خانواده خواهرش ماند و پس از مدتی با خواهر شوهرش حبیب درگیر شد و او را کشت.
سعید پس از دستگیری توسط پلیس به قتل اعتراف کرد و گفت: از تهران خارج شدم و به خراسان رفتم که با حبیب و خواهرم زندگی می کردم. او مرد خوبی بود، پناهم را گرفت و به من کار داد. کار می کردم و برای زن و بچه ام پول می فرستادم. دقیقاً نمی دانم چه اتفاقی افتاد که در شب حادثه با هم درگیر شدیم. خیلی عصبانی شدم و ضربه ای به سرش زدم. نمی دانست چگونه روی زمین افتاد. از خانه فرار کردم و نمی دانم بعدش چه شد. چند ساعت بعد که به هوش آمدم توسط پلیس دستگیر شدم. با فهمیدن اینکه اهل این شهر هستم و در تهران خیلی تنها هستم و شغلم را از دست داده ام، تصمیم گرفتم با دوستان و آشنایان و خانواده ام در خراسان کار کنم و زندگی ام را بچرخانم. حبیب را خیلی دوست داشتم و هرگز فکر نمی کردم چنین اتفاقی برای ما بیفتد. نمی دانم حبیب آن روز از چه ناراحت بود که بد و بدی به من گفت و مرا متلک انداخت و خمپاره را گرفت.
متهم با بیان اینکه خمپاره را از کجا آورده اند، گفت: خمپاره روی زمین بود، من آن را از محل خاصی نگرفتم. وقتی عصبانی شدم چیزی را که به دستم می رسید گرفتم و وقتی دیدم حبیب روی زمین افتاد ضربه محکمی به سرش زدم. در همین حال خانواده حبیب با ارائه شکایتی به دادسرا خواستار مجازات متهم شدند. گفت: حبیب سعید را بسیار دوست می داشت و به او پناه می برد، ولی خانواده اش او را نپذیرفتند و برایش شغل پیدا کردند. سعید به ما نمی گوید که حبیب را کشت، اما حق کشتن حبیب را نداشت. خواستار محکومیت او به قتل در تهران نیز هستیم. به گفته خانواده مقتول، متهم مجددا مورد بازجویی قرار گرفت.
وی گفت: به اتهام قتل در تهران دستگیر شدم اما او نمرده بود و پدر و مادرم هیچ مدرکی علیه من نداشتند که آزاد شدم. با توجه به پرونده قتل سعید در تهران، دادستانی تصمیم گرفت پرونده را برای رسیدگی قانونی به تهران ارسال کند.
بدین ترتیب رسیدگی به پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران و رسیدگی به مستندات قرار منع تعقیب صادره برای متهم از سوی دادسرای تهران خواسته شد تا پس از تایید قرار منع تعقیب متهم در شعبه دهم پرونده مورد تایید قرار گیرد. به خراسان برگردید در غیر این صورت متهم در تهران محاکمه می شود.
[ad_2]