گزارش برای آقای ویژه

[ad_1]

علیرضا زاکانی، شهردار تهران گفت: به دنبال راه های جدیدی برای ساماندهی دستفروشان هستیم. اما خبری از روش های جدید نیست.

به گزارش شرق، سه شنبه شب مجددا بنر اجرای طرح انضباطی بر روی تیر چراغ برق چوک ولیسر جمهوری تا ولیسر چوک نصب شد و صبح چهارشنبه شهردار منطقه 11 به همراه نیروی انتظامی در جاده حاضر شد. کسانی که وسایل کسب و کار خود را پخش می کردند یا تهدید به جمع آوری و رفتن می کردند و یا وسایلشان را جمع می کنند و قطع می کنند. اما تاجران با آن مخالف هستند. اول بگو نان نبرند و پا به گردن زن و بچه خود نگذارند. اما مردی که در سربازان سبزپوش آموزش دیده است، می‌گوید وسایلتان را جمع کنید.

صدایی را نمی شنود که می گوید نان زن و بچه ما را نبرید. پیرمرد فریاد می زند و می گوید اگر برای خانه و زندگی خود نان درست نکنم، پس مرگ بهتر است. مرد اما التماس را نمی شنود، فریاد نمی زند و در یک کلام می گوید، سادگی تان را جمع کنید، نماینده دو نفر باشید که به شهرداری مذاکره کننده بیایند. اما دستفروشان که هر سال در مذاکرات بی نتیجه و نامه نگاری های بی نتیجه مانده اند، از تکرار روش های قدیمی خسته شده اند. حرف مرد یک حرف است، می گوید نشسته. خانم فروشنده می گوید چرا نماینده بفرستم مگر اینکه کسب و کار ما بخواهد به گوش برسد. اما در سال 1998 حرفه ای بودن ما را شنیدند. مگر در این سال ها که طرح انضباط اجتماعی اجرا شد، یک نفر به درخواست های ما پاسخ داد. اگر به پای خیابان نرسیده اید کجا بروید؟

یکی از فروشندگان در داکا گفت: “ابتدا سازماندهی می کنید، سپس جمع آوری می کنید.” اگر اینجا نبودم کجا بودم؟

اما مردی که توسط پلیس خونسرد آموزش دیده است، می گوید: “جمع کن و برو.” دستفروش فریاد می زند که چیزی برای از دست دادن ندارد، پخش می شود و پای همه چیز می ایستد. حالا مرد فریاد می زند و می گوید او هم بلد است فریاد بزند. یک فروشنده گفت که تا پایان ماه مارس هیچ پروژه جدیدی در این منطقه برنامه ریزی نشده است. واحدها هنوز با شهرداری به تفاهم نرسیده اند. افسر پلیس آنجا این اتهامات را رد می کند و می گوید آنچه شما می گویید صحت ندارد.

تجار به دلیل تجربه سال 1998 با مذاکره مخالف هستند. تیرماه سال 98 مدتی بود که خبری از دستفروشان در جاده ولیسر نبود و نیروی انتظامی و ارتش شهربان و شرکت حریمبان برای جلوگیری از تردد دستفروشان مدام در گوشه و کنار این خیابان حضور داشتند. در آن زمان 170 دستفروش با نامه نگاری به شورا و شهرداری از آنها خواسته بودند با مدیران شهری و دستفروشان ارتباط برقرار کنند. در این نامه درباره وضعیت معیشتی 2 تا 3 هزار تخت‌فروش هشدار داده شده بود، اما نامه معترضان بی نتیجه ماند و دستفروشان چند ماه بعد به جاده ولیسر بازگشتند.

در ژوئیه 1999، دستفروشان جمع آوری دست فروشان در شهر دوباره برپا شدند و اخبار غیر رسمی از قرارداد چند میلیارد دلاری برای بسیج دستفروشان در منطقه نیز بسته شد. دستفروشان می گویند قراردادی به صورت وام به دستفروشان داده شد تا آنها بتوانند وارد کار رسمی شوند و وام را بپردازند و به جای معامله با آنها به جاده برگردند، زیرا چیزی وجود ندارد. به فکر راهی برای متحد کردن آنها افتاد.

چندی پیش علیرضا زاکانی درباره مشکل رکاب زدن در پایتخت صحبت کرد. و از باغ ها به طرق مختلف استفاده کنید. وی تاکید کرد: اگر ماموران شهرداری از دستفروشان تقاضای پول کردند، می توانند با سامانه 1888 تماس بگیرند تا متوجه شوند که آیا متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار گرفته اند یا خیر.

وی در ادامه گفت: شهرداری علاوه بر ارائه خدمات به دستفروشان به دنبال طرح های جدید برای جلوگیری از تردد عابران و ایجاد مشکل در معابر و پیاده روهای شهر است.

رسانه های نزدیک به شهرداری به تشریح سخنان شهردار انقلابی در حمایت از دستفروشان پرداختند. چندی بعد جلال بهرامی معاون شهردار تهران از طرح دیگری برای بسیج دستفروشان خبر داد.

وی گفت: برای مشاغلی مانند دستفروشان، رویکرد ما این نیست که دستفروشان را با در اختیار گذاشتن تمام جاده ها و پارک های شهر به آنها دعوت کنیم. می خواهیم بگوییم که درصد مشاغل رکاب زنی در شهر باید متناسب با تعداد مشاغل ثابتی باشد که داریم و می خواهیم آن را مدیریت کنیم. باید با مبالغ افزایش یافته آنها برخورد قانونی کنیم و اجازه ندهیم به سطح شهر بیایند.

اما دیروز بعدازظهر دوباره همین اتفاق در جاده والسار تکرار شد. موتورسیکلت های پلیس و پلیس در فاصله 200 متری در پیاده رو پارک شده بودند و کنار هر موتورسیکلت یک افسر سبزپوش و یک پلیس با کت و شلوار قهوه ای به جاده نگاه می کردند تا صاف نباشد.

پیرمردی که چند سال است در این جاده کار می کند، می گوید سال هاست که به ما می آید. آنها نمی توانند راهی برای تجارت ما پیدا کنند. من 68 ساله هستم و بدنم پر از تکه تکه شده است. من یک باتجربه هستم می‌توانم بگویم فضای آن‌سوی چهارراه را ترتیب داده بودند، اما دستفروش‌ها آمادگی رفتن به آنجا را نداشتند. دیگر اینکه فضای ساماندهی شده توسط شهرداری به قدری طولانی است که ظرفیت پذیرش 200 تا 300 تخت فروش را ندارد و غرفه ها در اختیار پیمانکار قرار گرفته است و نحوه تامین آن مشخص نیست.

یک جمله را بارها می گوید. آنها دروغ می گویند؛ هیچ کاری برای ما نمی کنند. او می گوید یک بار گفتند همه دستفروش ها «گل فروش» بودند و تیراندازی کردند و محل را ناامن کرده بودیم و دستفروش ها دور هم جمع شده بودند. آنها برای ما قضیه را مطرح می کنند. می گویند ما افسر را می کشیم. وقتی ما می رویم خود قضات ما را می فرستند در اختیار قضات نیست که ما را تحت تعقیب قرار دهند. پیرمرد از ماجرای بیست ساله اش می گوید که چگونه 10 نفر را کتک زده، وسایلشان را ربوده و می گوید اگر امروز هر چه از من گرفتند، کار نمی کردم. من چند سالی هست که زنده ام. می گوید چند سالی است که در کرونا زندگی می کند، زندگی نمی کند و با بدهی زندگی می کند و حالا یک ماه بعد دوباره اوضاع بهتر شده است و می گوید باید برویم. می خواهند اجناس عیدشان را بفروشند. می گوید هیچکس صدای ما را نمی شنود، وقتی صدای معلم شنیده نمی شود، دستفروش را می شنوند، می گوید بهتر است بمیریم.

او می گوید ماموران شهرداری از علی آباد به ترمینال جنوب رفتند و یک بار در ترمینال جنوب و مدتی در خیام و مولوی معامله کردند.

فروشنده دیگری می گوید شما می توانید گزارش را برای یک شخص خاص ارسال کنید. او درد ما را می داند، ما مشکلات کمتری داریم. او تاکید می کند که زیردستانش اطلاعات دقیقی به او نمی دهند و اگر حقیقت را بداند با دستفروشان برخورد نخواهد کرد. می پرسم چه چیزی او را یک فرد خاص می کند؟ “شهردار” او که به دستفروشان دستور داد جمع شوند. از درآمد میلیونی آنها از این موزاییک که مدعی رفاه چند صد میلیونی است می پرسم. می گوید درآمدی که از فروش دارم به اندازه نیاز روزانه ام است. من چهار سال است که سفر نرفته‌ام و نمی‌توانم فرزندم را در کلاس ورزشی ثبت نام کنم، حتی اگر همه این کلاس‌ها رایگان باشد. مقدار نانی که روزانه برای خانواده ام می خرم میلیون ها دلار از موزاییک است. ما را دستگیر می کنند.

علاوه بر حرفه ای بودن دستفروشان، مغازه داری که همیشه پشت سر ما ایستاده آرزو می کند که علاوه بر حرفه ای بودن دستفروشان، از وضعیت مغازه های این دسته نیز صحبت کنیم. آنها مالیات و هزاران هزینه دیگر می پردازند، اما مردم به جای فروشگاه هایشان از فروشندگان خرید می کنند. آنها می گویند حضور فروشندگان تجاری آنها را ضعیف کرده است. به نظر می رسد مغازه داران این راسته یکی از مخالفان حضور دستفروشان در این خیابان باشند. در آن سوی جاده، نمایشنامه نویسان از حضور دستفروشان در منطقه گلایه دارند و به دنبال حصاری دور تاتر شهرک هستند.

وی بر این باور است که حضور دستفروشان در این منطقه با فضای فرهنگی تئاترهای شهر سازگاری ندارد. با وجود این گلایه ها، بسیاری از این دستفروشان اگر روزی کار نمی کردند، این روزها سفره هایشان خالی می شد، با چنان سختی هایی که به گفته این دستفروش جوان، اگر امروز مرا از جاده بلند می کردند، مجبور می شدم . ماه آینده اموال را در خانه خود جمع آوری کنید. افزایش بی سابقه تعداد سرقت ها با صحت آمار پلیس مطابقت دارد.

[ad_2]

John Warren

طرفدار پرشور وب. خالق تایید شده مبشر اینترنتی آزاد. برگزارکننده برنده جایزه گیمر. زامبی مادام العمر.

تماس با ما