fastescobanner

آیا سرمایه گذاری چینی سرطان اقتصادی ایران را درمان می کند؟

[ad_1]

در رفتنمحمدمهدی حاتمی; ایران و چین در حال تقویت و گسترش روابط خود هستند و این را می توان در چارچوب توافقنامه مشارکت راهبردی ایران و چین و الحاق ایران به «توافق شانگهای» دید.

پست برگزیده: درک تصمیم ناگهانی مقتدی صدر در پشت صحنه

به گفته فرخ، در مورد اول، چین می خواهد سرمایه گذاری خود را در زیرساخت های اقتصادی ایران (شامل بنادر، جاده ها، مخابرات و انرژی) افزایش دهد و در مورد دوم می خواهد نفوذ چین و روسیه را در «تعاونی» افزایش دهد. سازمان”. سازمان همکاری شانگهای، کناره گیری تاجیکستان را که مخالف عضویت ایران است، آسان کرده است.

“قراردادی” که “قرارداد” نیست

با این حال، قرارداد 25 ساله ایران و چین (آنگونه که مردم ایران آن را درک می کنند) در واقع یک “قرارداد 25 ساله” یا “قرارداد 25 ساله” نیست. نکته اینجاست که توافقی که وزرای خارجه دو کشور در فروردین ماه امسال امضا کردند از نظر حقوق بین الملل یک «توافق» بود نه «توافق»، در واقع یک توافق اولیه است. بنشینیم و درباره مفادی که می تواند یک تعهد دوجانبه بین دو کشور باشد بحث کنیم.

به عبارت دیگر، «توافقنامه» تا زمانی که در سطح عالی به امضای رهبران دو کشور از جمله مجلس شورای اسلامی در ایران نرسد، طبق قوانین ملی و بین المللی الزام آور نیست.

علاوه بر این، این یک “توافقنامه” 25 ساله نیست و همانطور که مقامات هر دو کشور (از طرف ایران، علی ربی، سخنگوی دولت دوازدهم و از طرف چین، وزارت امور خارجه) اعلام کرده اند، وجود دارد. هیچ ویژگی ندارند هیچ نسخه کمی از این “توافق نامه” وجود ندارد.

در واقع، معمولاً از این توافق به عنوان «مشارکت راهبردی جامع» ایران و چین یاد می‌شود و به «رسمی» به مدت زمان توافق اشاره نمی‌کند. علاوه بر این، مقامات ایرانی تمامی گزارش ها مبنی بر تسلیم جزایر، ورود کارگران یا نیروهای نظامی چینی و ایجاد «انحصار» بر اقتصاد ایران را تکذیب کرده اند.

از سوی دیگر، تمامی برآوردهای مطرح شده از سوی چین برای سرمایه گذاری 400 میلیارد دلاری و حتی 800 میلیارد دلاری در ایران، تنها ارجاع رسمی به رونوشت های رسانه ای یکدیگر و تایید حجم توافق تجاری ایران و چین است. وجود ندارد

جهان بینی در حال تغییر است

اما پس از این مقدمه طولانی، می‌توان به اصل موضوع پرداخت: توافق بین ایران و چین چه سودی برای ایران دارد؟ اولاً، وضعیت ژئوپلیتیک جهانی از چهار سال پیش به شدت تغییر کرده است و دیگر آنقدر نیست که بسیاری از تحلیلگران روابط بین الملل معتقدند «نظم جهانی» که در واقع یک نظم است، برنده جهان است. لیبرال دموکراسی غربی که پس از جنگ جهانی دوم و همچنین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به جهان تحمیل شد، اکنون در آستانه فروپاشی است و به معنای تضعیف «شرق» در مقابل «غرب» است.

درگیری بین «غرب» و «شرق» اکنون به سطوح بی‌سابقه‌ای در دهه‌های اخیر رسیده است و کسانی که آتش گرفته‌اند به شدت نگران هستند: روسیه یک قدم به حمله و اشغال اوکراین نزدیک‌تر است و تایوان با تهدیدهای بی‌سابقه‌ای علیه چین مواجه است.

در هفته‌های اخیر، سازمان‌های اطلاعاتی اروپا و همچنین ایالات متحده هشدار داده‌اند که روسیه ممکن است یک حمله نظامی تمام عیار به اوکراین انجام دهد و بخشی از خاک این کشور را اشغال کند.

این در سه دهه اخیر بی سابقه بوده است. اکنون روس ها می خواهند در خاک اوکراین پیشرفت کنند و در این قسمت از جهان قدرت بیشتری کسب کنند. بلاروس و دیکتاتور آن (الکساندر لوکاشنکو، معروف به “آخرین دیکتاتور اروپا”) نیز در کنار ولادیمیر پوتین قرار دارند و اروپایی ها به طور فزاینده ای نگران هستند که رقیب دیرینه آنها، روسیه، بیشتر و بیشتر پیش برود. کشورهای غربی در حال پیشرفت هستند.

از تایوان گرفته تا زیردریایی های هسته ای

غرب واقعاً از حوادث مشابه در چین خوشحال نیست. چین و غرب چندین دهه است که بر سر استقلال نسبی تایوان به توافق رسیده اند، اما اکنون این استقلال و آن توافق رو به پایان است.

در سال های اخیر، ایالات متحده تصمیم گرفته است که درگیری خود با چین را علنی و بدون ابهام نشان دهد. قهرمان این داستان «دونالد ترامپ» است که آشکارا چین و شرکت های چینی را تحریم کرد و «جنگ تجاری» را با این کشور آغاز کرد.

اما با وجود همه اختلافات با ترامپ، اکنون مشخص است که جو بایدن نیز همین مسیر را طی می کند.

آمریکایی ها حداقل دو قرارداد امنیتی علیه چینی ها بسته اند که نه تنها بی سابقه است بلکه بسیار نگران کننده است.

اولین گفتگوی چهارجانبه امنیتی یا QUAD نام دارد که هدف آن محدود کردن چین است. قدرت نمایی بی سابقه ارتش ژاپن در هفته های اخیر را می توان به همین ترتیب تحلیل کرد.

مورد دوم کاملا نو است. چند ماه پیش قرارداد سه جانبه ای به نام «آئوکوس» بین آمریکا، انگلیس و استرالیا به امضا رسید که بر اساس آن، آمریکا و انگلیس برای فروش زیردریایی های هسته ای به استرالیا به توافق رسیدند. این اقدام همچنین با هدف تجهیز استرالیا در برابر چین انجام شد.

بنابراین، از دیدگاه چین، وضعیت قابل درک است: چین نگران اقدامات غرب است و می‌داند که تلاش می‌کند به هر قیمتی برتری ژئوپلیتیکی خود را مهار کند. در نتیجه، بازی قدرت در جهان وارد مرحله بی سابقه ای شده است.

توافق ایران و چین چه تاثیری بر ایران خواهد داشت؟

اما این مسائل چگونه به ایران مربوط می شود؟ اگر بپذیریم که همه چیز در دنیا به همه چیز مربوط می شود، ممکن است یکی از این گرایش ها مربوط به ایران باشد. ابتدا، 15 سال بعد، چین و روسیه در این سال قرارداد شانگهای را با ایران امضا کردند. (ایران ۱۵ سال پیش برای عضویت در این معاهده درخواست داد.)

به نظر نمی رسد که سازمان همکاری شانگهای یک توافقنامه امنیتی باشد، اما به طور کلی به عنوان یک توافقنامه امنیتی علیه ناتو طبقه بندی می شود. علاوه بر این، ایران به تازگی اولین کشتی جنگی خود را در آب های بین المللی به آب انداخته است که کشتی های ایرانی در سن پترزبورگ روسیه پهلو گرفته اند.

با این حال، مهمترین بخش ماجرا همچنان ادامه دارد: موضوع هسته ای ایران. موضوع هسته ای ایران و مذاکرات جاری در وین می تواند بخشی از بازی “غرب” و “شرق” باشد.

چین و روسیه همچنان می توانند ایران را به ایران بفروشند، اما در این صورت قطعا به نفع آمریکا خواهند بود. از سوی دیگر، اگر پیشنهادات آمریکا برای چین و روسیه جذابیت کافی نداشته باشد، هر دو همچنان می توانند با کارت ایران بازی کنند.

اما این روند (شاخه‌ای بی‌سابقه از «غرب» و «شرق») برای ایران نیز بی‌توجه نخواهد بود. اولاً فشاری که بر ایران بوده یا نباید باشد، اکنون به سمت چین و روسیه خواهد رفت. به عبارت ساده، فشار تایید بالقوه را می توان کاهش داد.

علاوه بر این، ایران در این مرحله می تواند برای هر یک از طرفین شرایطی تعیین کند. به عنوان مثال، اگر ایران کاهش سطح فعالیت‌های هسته‌ای خود را بپذیرد، ایالات متحده باید امتیازات بزرگ‌تری نسبت به معمول ارائه دهد تا ایران را از چین و روسیه دور نگه دارد.

آیا ایران می تواند از چین استفاده کند؟

اما ایران می تواند امتیازات بیشتری از چین بگیرد. ارجاعات ابتدای متن «توافق» ایران و چین در واقع موید این موضوع است: چین کارت مهم ایران را در این زمینه درک می کند و تغییر موضع ایران (پس از بحران های داخلی یا خارجی) می تواند ایران را «به سمت غرب» بکشاند. »بیندژاد.

یک ایران “غربی” (مانند دوران پهلوی) می تواند به عنوان یک مانع بزرگ در برابر ظهور قدرت های دیگر (در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی و امروز چین و روسیه) باشد. علاوه بر این، چین با کارت ایران می تواند بین قدرت های منطقه ای در غرب آسیا (عربستان، ترکیه و رژیم سلطنتی اسرائیل) تعادل برقرار کند که در غیاب ایران امکان پذیر نیست.

به زبان ساده، چین می داند که ایران باید امتیازاتی بدهد و ایران (شاید!) آگاه است که می تواند امتیاز بدهد. اگر سرمایه گذاری 400 میلیارد دلاری چین در اقتصاد ایران (یا هر رقم نزدیک به آن در هر ارز خارجی دیگری) درست باشد، ایران می تواند بزرگترین مشکلات خود را حل کند.

اقتصاد ایران به شدت نیازمند سرمایه است، چرا که کل نرخ تشکیل سرمایه ثابت در اقتصاد ایران از سال 1390 به صفر رسیده و صنایع ایران فرسوده شده اند. در غیاب سرمایه خارجی، ظرفیت استخراج نفت و گاز ایران هر ماه در حال کاهش است. لازم به ذکر است که در صورت تداوم کسری بودجه در اقتصاد کشور، ناآرامی اجتماعی می تواند گسترش یابد.

بنابراین، وضعیت کنونی می‌تواند یکی از فرصت‌های محدود و محدود ایران باشد: جایی که توازن قدرت جهانی به ایران امکان داده است برای مدتی به سرمایه‌گذاری خارجی تکیه کند تا بار عمده مشکلات اقتصادی خود را تحمل کند.

[ad_2]

Yareli Estes

دانش آموخته مواد غذایی هاردکور. حلال مشکل لاعلاج متعصب الکل متخصص توییتر پیشرو پرشور اینترنت.

تماس با ما