fastescobanner

راز اشک های ستاره والیبال بانوان پس از قهرمانی :: ورزش سه

[ad_1]

کد خبر: 1811635
01 اسفند 1400 ساعت 12:42 |
165 بازدید |

0
نظرات

دختری که امسال به جای تیم ملی وارد عکاسی شد!

ستاره والیبال بانوان ایران که توانست تیمش را به قهرمانی لیگ برتر برساند می گوید تعداد قراردادهای بازیکنان وصف ناپذیر است!

به گزارش “ورزش سه”، فینال لیگ برتر والیبال بانوان در حالی با قهرمانی باراژ اسانس به پایان رسید که اشک های مونا چفتاح ملی پوش این تیم پس از کسب عنوان قهرمانی مورد علاقه کاربران فضای مجازی قرار گرفت. .
در همین رابطه با این بازیکن که با وجود سن کم سابقه حضور در لیگ ترکیه را در کارنامه دارد گفت وگویی انجام دادیم که طی آن به نکات جالبی از زندگی شخصی و حرفه ای خود اشاره کرد.

* تماشای والیبال فقط سرگرمی بود نه یک بازی!
من متولد 13 دی ماه 1379 در گرگان هستم. از 8 سالگی والیبال را شروع کردم. حدود 14 ساله بودم که به اردوی تیم ملی جوانان دعوت شدم. در واقع من هم مثل همه نوجوانان فقط می خواندم و نگاهم به ورزش به خصوص والیبال صرفا جنبه سرگرمی داشت نه حرفه ای. یک روز مربی من نام من و دو تن از دوستانم را رد کرد. نکته خنده دار این است که آنها هر دو از من بزرگتر بودند و تجربه کمپینگ داشتند اما این اولین باری بود که دعوت شدم و واقعاً نمی دانستم کجا بروم، چه کار کنم و چه کار کنم.
من هم لباس های دوستم را قرض گرفتم و وارد کمپ شدم. مربی ام به من گفت اگر می خواهی در اردو موفق شوی، خودت باش و هر چه می دانی نشان بده. من هم همین کار را کردم و مثل روزهایی که با دوستانم والیبال بازی می کردم، در اردو و بدون فشار زیاد همین کار را انجام دادم. جالب اینجاست که فقط سه نفر از ما انتخاب شدیم.

* چند پیشنهاد خارجی دارم.
نمی توانستم این واقعیت را هضم کنم که به دلیل سن کم مجبور بودم مدام بین اصفهان و گرگان رفت و آمد کنم. شاید باور نکنید اما من حتی نمی دانستم که تیم ملی والیبال بانوان وجود دارد. از آن کمپ، زندگی من آرام آرام تغییر کرد و تمام وقتم را در کمپ گذراندم.
همان سال با تیم دانشگاه مستقل قرارداد بستم و در لیگ برتر سوم شدیم. سال بعد در دانشگاه آزاد بودم و فرصت بیشتری برای بازی داشتم. سال بعد با تیم آبنوس قرارداد بستم و در این تیم جوان چهارم شدیم. این مسیر ادامه داشت تا اینکه دو فصل بعد به ترکیه دعوت شدم. سال گذشته به لیگ ایران برگشتم و با سایپا قرارداد بستم و امسال هم در خدمت اسانس باریج بودم. در دو سال اخیر چندین پیشنهاد خارجی داشتم که آخرین آنها مربوط به روزهای اخیر است اما به دلیل مصدومیت اخیر هنوز تصمیم نهایی ام را نگرفته ام.

* سایپایی و یکی از دوستانم را می شناختم.
سال گذشته با سایپا قهرمان شدم و به عنوان با ارزش ترین بازیکن مسابقات انتخاب شدم و امسال دومین قهرمانی خود را تجربه کردم که توانستم عنوان بهترین مهاجم قدرت را کسب کنم و از این نظر موفق شدم همیشه خدا رو شکر که به من توجه کرد
قهرمانی با باراژ اسنس برابر تیم قبلی ام بود و این بازی برای من حس خاصی داشت. خاطرات خوبی از زندگی در سایپا دارم و همچنان با دوستانم در این تیم رابطه خوبی دارم. در بازی فینال از آنجایی که از نظر فنی و معنوی با همه بازیکنان سایپا آشنا بودم و احساس نزدیکی زیادی به آنها داشتم، استرس نداشتم و خیلی راحت بازی کردم.
هیچ وقت فکر نمی کردم بازیکن اسانس شوم و در آخرین لحظه این تصمیم را گرفتم. تیم بسیار هماهنگ و آماده بود. ما مرتب ورزش می کردیم و همه چیز خوب پیش می رفت. به جرات می توانم بگویم در تیمی به بزرگی تیم ما همدلی وجود نداشت. بازیکنان ذخیره همیشه تشویقم می کردند که انرژی مثبت به زمین بفرستم و فکر می کنم این همدلی و اتحاد ما بود که بعد از اردوهای مناسب و تمرینات منظم قهرمانی ما را به دست آورد.

* بسیاری از شب ها به دلیل درد می خوابند
سه هفته آخر لیگ برایم خیلی سخت بود چون از ناحیه کتف آسیب دیدم و می خواستم به هر حال خودم را در مسابقه نگه دارم. راستش نمی دانم چطور مصدوم شدم چون مدام درگیر تمرینات و مسابقات بودیم و فرصتی برای خروج از این خلاء پیدا نکردیم و اتفاقی که برای من افتاد در طول تیم افتاد.
سه چهار سال پیش کتفم تقریباً 70 درصد پاره شد و با یک درمان کوتاه به مسابقات برگشتم. همان مصدومیت قدیمی امسال دوباره ظاهر شد، اما مطمئنم مصدومیت جدیدی وجود دارد و باید ببینم نظر تیم پزشکی در مورد آن چیست.
درد در دو هفته پایانی لیگ به اوج خود رسید. به قدری که فلفل یا چیزی روی شانه ام پاشیدم تا درد را حس کنم. یعنی حاضر بودم هر نوع سوزش روی شانه ام را در طول مسابقه تحمل کنم اما درد مانع از آمدن من به زمین نشد.
از این درد خیلی شب ها نمی توانستم بخوابم و خیلی نگران بودم. برای همین پست گذاشتم و نوشتم که همه چی رو به خدا گفتم چون فقط خدا میدونست از کجا به اینجا رسیدم و این تنها دلیل اشک های من بعد از قهرمانی بود.

* می خواهم پا به عرصه عکاسی بگذارم.
پنج سال پیش بود که حضورم در اردوهای مختلف برایم مشکلی در مدرسه ایجاد کرد و مجبور به ترک تحصیل موقت شدم. هدفم پیشرفت ورزش و ادامه تحصیل غیرحضوری بود که بالای 18 سال داشتم. از قضا هر چه گذشت من بیشتر به والیبال حرفه ای مشغول شدم تا اینکه سال گذشته توانستم سال آخر تحصیلم را تمام کنم.
بنابراین احتمال زیادی وجود دارد که امسال برای تحصیل به اردوی تیم ملی نروم. ضمن اینکه از این فرصت استفاده می کنم و به دلیل آسیب دیدگی های زانو، کمر و شانه ام، فرصت خوبی برای استراحت و بازگشت سالم به مسابقات است. من می خواهم وارد رشته عکاسی شوم. من عاشق این حرفه هستم به دلیل علاقه و استعداد خوبی که به عکاسی دارم، می خواهم در این رشته تحصیلاتم را ادامه دهم.

* ازدواج باعث ارتقاء من شد.
خداوند در همه زمینه ها مراقب من بود و به من کمک کرد. من در حال حاضر متاهل هستم و بر خلاف بسیاری از بانوان ورزشکار، ازدواج نه تنها مانع پیشرفت من شده بلکه راه را برای آن هموار کرده است. همسرم جواد فیروزپور که خود بازیکن والیبال ساحلی است شناخت بالایی از ورزش حرفه ای دارد و به همین دلیل همیشه مشوق من بوده است. او همیشه در هر رشته ورزشی، از آنالیز گرفته تا نصیحت، مرا تشویق می کند و از من حمایت می کند.

* تعداد قراردادها بسیار کم است.
تفاوت رقم قرارداد مردان و زنان آنقدر زیاد است که می توان گفت والیبال مردان نوعی کسب درآمد و شغل است اما والیبال زنان نه. تعداد قراردادهای زنان آنقدر کم است که نمی توان آن را اعلام کرد. همین بس که این ابتکاری است که فقط می توانید هزینه سفر و شرکت در مسابقات را بپردازید. اما فکر می کنم این مشکل فقط برای بانوان والیبالیست کشورمان باشد، چون در ترکیه اینطور نبود. در آنجا حقوق ماهیانه می گرفت. این رقم با ترکیه سه سال پیش برابر است، تقریبا دو برابر قرارداد فعلی من در ایران.

* حامیان مالی حاضر به هزینه کردن نیستند.
بدیهی است علاوه بر توجه مسئولان فدراسیون، برای افزایش حضور اسپانسرها نیازمند افزایش حقوق هستیم. خدا را شکر که توجه مسئولین بیش از پیش بود اما متاسفانه تماشاگران اجازه حضور در مسابقات والیبال بانوان ایران را ندارند و حتی اگر فقط بانوان حضور داشته باشند اجازه حضور دارند.
الان نه تنها بانوان کشور علاقه چندانی به تماشای ورزش ندارند بلکه اعضای خانواده ما هم مثل پدر، برادر و همسرم هنوز ورزش من را از نزدیک تماشا نکرده اند. علاوه بر عدم حضور تماشاگر، مشکل پخش زنده تلویزیونی نیز وجود دارد. وقتی تلویزیون مسابقات را پوشش نمی دهد، به نظر نمی رسد که اسپانسرها حاضر به پرداخت هزینه باشند.

[ad_2]

Nigel Riley

تمرین کننده موسیقی دوستانه. گیک هاردکور توییتر. بیکن پژوه. متخصص زامبی برنده جایزه.

تماس با ما