ماشین زمان: سی سال پیش

[ad_1]

فئودور لوکیانوفدر رفتن مشاور فئودور لوکیانوف، رئیس شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فدراسیون روسیه، پاییز 2021، درست چند ماه قبل از سالگرد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مملو از نگرانی های فزاینده در مورد ثبات در اروپای شرقی بود. تحولات کنونی در روابط روسیه و اوکراین یا بهتر است بگوییم روابط روسیه و ایالات متحده در اوکراین می تواند نقطه عطفی در تاریخ اروپا پس از پایان جنگ سرد باشد.

از زمان اتحاد آلمان، یک اصل اساسی در تاریخ سیاست اروپا ایجاد شده است. منطقی است که آن حادثه را به عنوان نقطه شروع در نظر بگیریم، زیرا تصمیم آلمان برای پیوستن به ناتو آغاز گام های عملی برای نابودی سیستم امنیتی اروپا بود.

این اصل که هر کشوری حق دارد به اتحادهای نظامی-سیاسی بپیوندد (به طور رسمی راه را برای تضمین امنیت خود انتخاب کند، اما در واقع این به معنای انتخاب دوستان است) در منشور پاریس برای اروپای جدید ذکر شده است. از آن زمان یک طراحی وجود داشته است. اتحاد جماهیر شوروی با پذیرش عضویت آلمان در ناتو، اساساً آینده امنیت اروپا را از پیش تعیین کرد و روسیه همیشه علیه این عضویت استدلال کرده است: شما آن را پذیرفته اید و جایی برای اعتراض نیست!

با این حال، ناتو نیز گیر کرده بود. گسترش خود به خود و احتمالاً آهسته آن یک تلاش سیاسی و ایدئولوژیک بود که نقش ثانویه در بعد نظامی از نظر مشارکت مستقیم کشورهای عضو جدید در آمادگی رزمی ائتلاف و همچنین آمادگی آن برای اجرای ماده 5 ایفا کرد. قرارداد حفاظت جمعی برای تازه واردان. به آن توافق. به عبارت دیگر، اصل پنجم تلویحا بود، اما به ندرت کسی در واشنگتن یا هیچ یک از پایتخت های اروپای غربی به فکر شروع جنگ با روسیه برای دفاع از لتونی یا اسلواکی بود. در نتیجه جنگ با روسیه یک احتمال در نظر گرفته نشد.

اولی این بود که برخی از سیستم های امنیت عمومی تصورات مبهمی در مورد ورود روسیه داشتند و دوم اینکه فدراسیون روسیه آنقدر به شرکای خارجی وابسته بود که معتقد بود در صورت تهدید می توان با ابزارهای غیرنظامی مقابله کرد.

روسیه خشمگین بود، اما واقعیت این بود که همه تصمیمات توسط ناتو گرفته می شد. ناتو ممکن است منافع طرف مقابل را در نظر بگیرد، اما هرگز به منافع خود فکر نمی کند. همچنین از سال 1990 تا 2010 وضعیت کلی ناتو به گونه ای بود که هیچ هنرمند خارجی نمی توانست در مورد نحوه برقراری ارتباط با کشورهایی که مایل به عضویت در ناتو هستند حق وتو داشته باشد.

البته این محدودیت هایی داشت. به عنوان مثال، در نبرد بر سر سخنان بیانیه نشست سران ناتو در بخارست در سال 2008، زمانی که آلمان و فرانسه با تلاش های ایالات متحده برای به رسمیت شناختن عضویت گرجستان و اوکراین در ناتو مخالفت کردند، این مسکو بود. با این حال، مصالحه ای که در این اجلاس حاصل شد در واقع اوضاع را بدتر کرد. برنامه اقدام عضویت تایید نشد. اما در سند نهایی آمده است که روزی دو کشور (گرجستان و اوکراین) بدون هیچ قید و شرطی به ناتو خواهند پیوست.

در سطح سیاسی، به کرملین اطمینان داده شد که این سند صرفاً یک بیانیه است و هیچ کس هرگز هر دو کشور را به عضویت ناتو نخواهد پذیرفت و طرح اعطای دسترسی به آن کشورها بیانیه ای مودبانه است و برای همه بازیگران ناتو قابل درک خواهد بود. اعضا. . با این حال، این ایدئولوژی دوگانه که تقریباً رسماً به رسمیت شناخته شد، روابط نظامی-سیاسی و دیپلماتیک را به باتلاقی تبدیل کرد که اساس اعتماد را از بین برد.

علاوه بر ناتو، اتحادیه اروپا نیز وجود داشت که به طور رسمی به ناتو وابسته نبود، اما با ایجاد یک چارچوب واحد یورو آتلانتیک با عضویت تقریباً برابر، بیشتر تقویت شد. درگیری در سال 2014، پس از اعتراضات در اوکراین، مرزهای سیاسی بین اتحادیه‌های مختلف اروپا را حداقل برای مسکو محو کرد.

سه دهه پس از آغاز دوره جدید، به نظر می رسد مسکو به این نتیجه رسیده است که حفظ سیستم های قدیمی بی اثر است و فقط بحران را تشدید می کند. در واقع اصل «کسی به فکر انتخاب تیم های ملی نیست» کنار گذاشته شود. این اصل یک استدلال بی اهمیت برای ژئوپلیتیک کلاسیک موازنه قدرت است، اما در دهه های اخیر فرض شده است. امروزه این رویکرد خسته کننده شده است. منطق “همه حق دارند به اتحاد بپیوندند” راه را برای گسترش ناتو پس از سال 1991 هموار کرد و دیگر موثر نیست. این گزینه ها خطرات زیادی خواهند داشت.

نهادهای تزئینی تعامل بین روسیه و ناتو از بین رفته است. درگیری های مسلحانه از سر گرفته شده است. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) باید به قول خود عمل کند. تشدید تنش ها در اروپای شرقی این پیام را می دهد که اصل سیاسی امنیتی که سی سال پیش ایجاد شد دیگر معتبر نیست.

گسترش ناتو چشم انداز نظامی-سیاسی کنونی را شکل داده است. حفظ این توسعه طلبی ناتو مملو از تنش های جدید خواهد بود. انکار آن مستلزم بازنگری اساسی در کل سیستم اعتقادی، طراحی مجدد و خط قرمزی است که برای هر دو طرف مهم است، به عنوان مثال، پر کردن مفهوم فنلاندسازی * با معنای مثبت در طول و پس از جنگ سرد که تقریباً به یک نفرین تبدیل شد. با این حال، همه چیز تغییر می کند.

فنلاند سازی یادآور این است که چگونه یک کشور کوچک سیاست مستقلی را در میان همسایگان دو قطبی اصلی جهان دنبال می کند و روابط خود را با همسایگان بزرگتر خود بر اساس استقلال و احترام متقابل حفظ می کند، بدون اینکه به یک اتحاد نظامی حساس مانند ناتو بپیوندد.

منبع: اندیشکده روسی “باشگاه والدین”

ترجمه: فرارو

[ad_2]

Jamiya Calhoun

دوستدار فرهنگ پاپ به طرز خشمگینانه ای فروتن. نینجاهای شبکه های اجتماعی بی عذرخواهی طرفدار الکل دردسر ساز.

تماس با ما