[ad_1]
ریزش بورس و سقوط قیمت سهام پایانی ندارد. به مدت 16 ماه، سهامداران هر روز با چند روند صعودی خود را تازه می کنند، اما دوباره روز به روز. اکنون نه تنها سرمایه گذاران کم تجربه ای هستند که در اوج قیمت ها به جمع سهامداران بازار پیوسته اند، بلکه اصولگرایان و کارشناسانی نیز هستند که از این رکود به تنگ آمده اند. آمارها حاکی از آن است که بیش از 97 درصد از پولی که در 5 ماهه اول سال 99 به بورس تهران رفته است در 16 ماه گذشته و شاید به امید جبران سرمایه از دست رفته خود از سالن های شیشه ای خارج شوند. بازار املاک مسیر دیگری را در پیش گرفته است.
به گزارش دنیای اقتصاد، بررسی ها نشان می دهد که بیش از 97 درصد سرمایه داران خرد در دوره اوج سال 1999 وارد چرخه معاملات سهام شدند که از ابتدای آن سال شاخص کل به 28.78 رسید. میلیون واحدی که در 16 ماه گذشته از جاده خارج شدند. آنها بازار را انتخاب کرده اند. بنابراین، اگر قوانین تجارت مؤثر بود و البته سیاستگذار در نظام بازار دخالت نمی کرد، اصلاحات می توانست ظرف چند روز تکمیل شود. واقع شده است.
با این حال، در این میان، سیاست گذاران فرصت هایی را برای احیای بازار سهام یکی پس از دیگری از دست می دهند. به جرات می توان گفت سیاست اقتصادی دو سال اخیر برای بورس بسیار نامطلوب بوده است. راهبردهای سرپا نگه داشتن بازار سهام در دوره ای و مبارزه نادرست با این حباب در حال افزایش در دوره ای دیگر زیان هنگفتی را برای سهامداران و البته اقتصاد به همراه داشته است. اما این داستان باید یک جایی تمام شود. دوران طلایی حذف نوسانات و افزایش کارایی بازار سهام از بین رفته است، اما هنوز جا برای بهبودی وجود دارد. تجدید حیاتی که نیاز به جراحی دشوار اما ضروری دارد و میتواند در هر دورهای عواقبی داشته باشد که البته باید تحمل کرد تا به بازاری کارآمد و مطابق با استانداردهای بینالمللی حرکت کرد. بنابراین، استراتژیست مالی باید عواقب این جراحی ضروری را بداند و قبل از اینکه دیر شود اصلاحات لازم را انجام دهد.
اینقدر سریع کجا میری
سرمایه در حال فرار از بورس است. بررسی آمارهای ثبت شده در بازار سرمایه در ماه ها و سال های اخیر نشان می دهد تعداد زیادی از فعالان بورسی که در سال 99 وارد بازار شده اند از چرخه معاملات بورس و فرابورس خارج شده و پول خود را از معاملات خارج کرده اند. آنها مستقیماً به بازار دیگری رفته اند. بر اساس ارقامی که قبلا توسط مجمع جهانی اقتصاد منتشر شده بود، در پنج ماهه اول سال 1999، 97 درصد از سرمایه گذاران فعال تصمیم به ترک سالن شیشه ای گرفتند. هم ارقام و هم نتایج یک نظرسنجی که اخیرا در مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ISPA) انجام شده است، ادعای اولیه این گزارش را تایید می کند. بازار سهام در حال حاضر نامطلوب ترین بازار در بین سرمایه گذاران است.
این نظرسنجی از مردم یک سوال پرسید: “اگر مقداری پول داشتید، ترجیح می دادید کجا سرمایه گذاری کنید؟” یک سوال ساده که پاسخ سختی دارد این است که اگر بخواهیم از دید تخصصی به آن نگاه کنیم باید ساعت های زیادی را صرف بررسی سوال و یافتن پاسخ معقول بکنیم. با این حال، بیش از 36 درصد از پاسخ دهندگان به این نظرسنجی گفتند که در زمین و خانه سرمایه گذاری می کنند و تنها 1.2 درصد از سهامداران سهام را به عنوان محل سرمایه گذاری خود انتخاب کردند. بدین ترتیب بورس کمترین رای را به خود اختصاص داد. اما دلیل این نگرش سرمایه گذاران چیست؟ چرا بورس تهران برخلاف بسیاری از بازارهای سهام بین المللی در جذب سرمایه گذار موفق بوده است؟
نیاز فوری به جراحی
اغراق نیست اگر بگوییم بازار سهام در دو سال اخیر سیاست گذاری بسیار ضعیفی را تجربه کرده است. در نیمه اول سال 1999، این سیاست های نادرست منجر به افزایش تورم و افزایش قیمت سهام شد. رشد گذشته تنها بازتابی از افزایش ارزش دلار و انتظارات تورمی ایجاد شده پیرامون آن است. در نتیجه افراد زیادی برای دوری از اثرات منفی تورم به بازار آمدند. در ادامه این روند به تدریج تعداد شرکت کنندگان در بورس افزایش یافت و مشکل این بود که قیمت سهام مانند بازی پانزی به روند صعودی خود ادامه داد و در نهایت شاخص به راحتی به محدوده 2 میلیون و 78 هزار واحدی رسید. پس از آن اما مواجهه با این روبنا دوباره تاریخی شد و نه تنها سرمایه گذاران را متضرر کرد، بلکه اقتصاد کشور را نیز تحت تأثیر قرار داد. اما مقصر اصلی هر دو فرآیند، جدای از دخالت در نظام بازار و تحمیل سیاست های دیکتاتوری، محدوده محدود نوساناتی بود که کارگزاران بورس طی این سال ها با آن مواجه بوده اند و سیاست گذار بارها مخالفت خود را اعلام کرده، بلکه تلاش می کند. تا سایه سنگینش را از بازار دور کند. سهامداران این کار را نمی کنند. به جرات می توان گفت که استراتژیست های بازار سهام بسیاری از فرصت های پیشرفته را برای افزایش کارایی بازار سهام از دست داده اند. اما هنوز هم می توان به احیای بازار امیدوار بود که ابزار اصلی هدایت سرمایه به سمت بخش های تولیدی و تولیدی پررونق است. معامله گران بورس همچنان خاطرات خوبی از این بازار دارند و در صورت افزایش بازدهی ممکن است دوباره سرمایه جذب بورس شود. اما این چقدر مهم است؟ احیای بازار سهام که روزهای به شدت کسادی را می گذراند، با جراحی سخت اما فوری امکان پذیر است. این جراحیها هر بار عواقبی دارند، اما درمانی ندارند. به ویژه رونق اخیر بورس با نگاهی به وضعیت تورم در اقتصاد ایران حاصل شده است و از این رو اکنون در بحبوحه مذاکرات هسته ای و انتظارات تورمی پایین، جراحی های بورس شدت گرفته است. در هر شرایط سختی، استراتژیست مالی با علم به عواقب این جراحی ضروری، باید قبل از اینکه دیر شود، اصلاحات لازم را انجام دهد. بورس کشور ما باید بار سنگین رسیدن به بازار کارآمد با استانداردهای بین المللی را تحمل کند. اما با توصیف گذشته و وضعیت کنونی بازار، به نظر می رسد در شرایط کنونی توجه به دشواری های ایجاد شده از دامنه نوسانات بازار سهام ضروری باشد. . به این دلیل که تقریباً در تمام ماه های سال جاری بازار دچار تلاطم بوده و اکنون با از سرگیری مذاکرات، فراز و نشیب هایی در این بازارها به وجود خواهد آمد. این در حال حاضر در نظر گرفته شده است زیرا دستیابی بالقوه توافق می تواند منجر به نوسانات نزولی در بازارهایی شود که در سال های اخیر با پیش بینی افزایش تورم و افزایش تورم روند صعودی را تجربه کرده اند. این چیزی است که در شرایط فعلی بازار سهام بیشترین اهمیت را دارد. به دلیل محدودیتهای داخلی مانند نوسانات و حجم مبنا، این بازار نتوانست به راحتی یک معامله احتمالی را هضم کند و در نتیجه اثرات منفی کاهش ارزش دلار را بپذیرد. نتیجه ای که برای مدت کوتاهی دوام خواهد داشت، اما باید دید که آیا ذینفعان پس از رکود اخیر می توانند آن را تحمل کنند یا خیر. در صورت اتخاذ تصمیمات فوری برای افزایش کارایی بورس و فراهم کردن زیرساخت های لازم برای این جراحی فوری، می توان پول بیشتری از فرار از بورس پس انداز کرد. سرمایه هایی که اکنون تصمیم گرفته اند از بازار نقدشونده به بازاری بروند که به راحتی نمی توان آن را به پول نقد تبدیل کرد اما سایه مداخله اقتدارگرایانه بر روی سرمایه گذاران خود ندارد.
تاخیر در تهیه مقدمات
طی سالهای گذشته علاوه بر کارشناسان و فعالان بازار سهام، سیاستگذاران نیز به ناکارآمدی بورس اذعان داشتهاند و نوسانات را مانع اصلی تحقق این امر میدانند. اما این تاکید به همین گفته ها تقلیل یافته و در عمل چیزی دیده نشده است. دلیل تاخیر در این جراحی ضروری است اما عدم آمادگی اعلام می شود اما هیچ اقدامی برای اصلاح آن انجام نمی شود. افزایش سهام شناور شرکتها، فرهنگسازی سرمایهگذاری غیرمستقیم، ملاقات با بورس و … از جمله پیشنیازهایی است که برای غلبه بر نوسانات باید رعایت شود، اما هیچ حرکتی در این زمینه وجود ندارد. آخرین آمار منتشر شده از حجم شناور بورس نشان می دهد که تنها 25 درصد از سهام معامله شده در تالار شیشه ای شناور است. این در حالی است که سهام معامله شده در بورس جهانی بیش از 85 درصد از کل سهام این شرکت را تشکیل می دهد. در ایران اما سال هاست که سهام شناور حول این درصد پایین در نوسان بوده و بهبودی حاصل نشده است. هیچ اقدامی برای توسعه فرهنگ سرمایه گذاری مستقیم در دستور کار سیاستگذاران قرار نگرفته است و حتی در سال گذشته در بحبوحه افزایش قیمت ها، دولت بیشترین تبلیغات را برای ورود مردم به سالن شیشه ای انجام داد تا اوضاع بدتر شود. اما این تاخیر تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا می توان پس از اضافه کاری که اکنون در آن قرار داریم به احیای بازار سهام امیدوار بود؟
تحقیر بازار سهام؛ جاذبه های املاک و مستغلات
همانطور که گفته شد محدودیت های معاملاتی در بورس تهران و البته سیاست های اجباری در همه حوزه های آن اعم از معاملات روزانه و سود شرکت های تولیدی، همگی منجر به سیل سرمایه ها شده است. تجارت اما روی دیگر سکه ایجاد یک سرپناه بازار املاک برای این سرمایه گذاری واهی است. این بازار در مقابل سرمایه گذاران فرش قرمز دارد و تقریبا هیچ نقش سازنده ای در اقتصاد کشور ندارد. در عین حال، سیاست گذاران، مانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته، می توانند از مزایای مالیات بر دارایی سالانه برای ایجاد خطرات و هزینه های پیشگیرانه برای جریان های سمی و مخرب استفاده کنند. با انجام بازی برد-برد می توان این ارزها را به سمتی برد که بیشترین نقش را در توسعه و رونق اقتصادی کشور داشته است.
[ad_2]