[ad_1]
احمد زیدآبادی در کانال تلگرامی خود نوشت: علی لاریجانی هر چند به دلیل رد صلاحیت از حضور در انتخابات ریاست جمهوری از سوی هیات امنا فاش نشد، اما انگار اعلام شده بود!
اکثر سلبریتی هایی که در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان رد صلاحیت می شوند معمولا دلایل مشابهی دارند.
در سال 1357 که به گفته کرمان «ناشناس» بودم و برای شرکت در انتخابات مجلس ششم در تهران ثبت نام کردم، شورای نگهبان «به دلیل عدم اعتقاد به اسلام» مرا از صندوق حذف کرد.
همان موقع در جایی گفتم؛ ظاهراً وظیفه برخی نهادها در جمهوری اسلامی این است که با خرج خزانه کشور افرادی را برای مسلمان شدن در جامعه آفریقا پیدا کنند و سپس کسانی را که در کشورشان اصل و نسب مسلمان دارند از دایره خارج کنند. از اسلام. انجام دهید!
اما در جمهوری اسلامی به نظر من حذف مردم از پای صندوق های رای مهم نیست! تجربه یک دهه اخیر نشان داده است که حضور افراد ناسازگار با ارکان اصلی قدرت در نهادهای حاکم، وضعیت کشور ما را بهبود نمی بخشد. از سوی دیگر، کسانی که بر کرسی های رنگارنگ مجلس یا ریاست جمهوری تکیه می زنند، باید با ناامیدی، آه و ناله صحنه را ترک کنند، زیرا به وعده های خود عمل نکرده اند.
علی لاریجانی اگر می خواست گواهینامه بدهد و به ساختمان پاستور برود، در این شرایط سخت و بغرنج کاری از پیش نمی برد. زیرا نامه شورای اولیا به خوبی روش کار و تفکر سازمان های تاثیرگذار را نشان می دهد. او که متوجه این موضوع شد، نگذاشت آب خوش از گلویش پایین برود و سعی کرد شرایط را به میل خود تنظیم کند.
بنابراین، اگر علی لاریجانی واقعاً کاری انجام می دهد، بهتر است آن را خارج از تجهیزات قدرت یا نهادهای اطرافش انجام دهد. اگر او در اینجا کاری انجام ندهد، با اولی در کشیش نمی تواند کاری انجام دهد.
بارها گفته ام که ساختمان پاستور مردابی است که مردم را در مشکلات و فشارهای زیادی فرو می برد. شاید تنها ویژگی این شرایط تجربه ملموس این مشکلات و فشارها باشد. بنابراین بسیار شایسته است فردی که مورد اعتماد این افراد صاحب نفوذ است، پیچیدگی ها و تنزل شرایط را درک کند و سکان هدایت روحانیت را برای خروج از این معضل سیاسی در دست بگیرد. اگر بتوان آن را اصلاح کرد، این گونه است; دور نگه داشتن خود از اینفلوئنسرهای مشکوک تنها باعث می شود که آنها به دلیل بار خسته کننده خود چالش عینی را در مقابل خود احساس کنند.
[ad_2]